ان ال پی یا NLP چیست؟

ان ال پی یا توهمی از روانشناسی؟

این روزها کافیست تا گشت و گذاری در شبکه های مجازی ترتیب دهید؛ با انبوهی از مطالب یا تبلیغات در مورد قانون جذب، موفقیت، توسعه ی فردی و… مواجه خواهید شد.

سیل عظیمی از افراد که مدعی هستند در این زمینه جزو اساتید هستند اما… در میان این دسته از افراد عده ای هم هستند که از معلومات خوبی بهره مند بوده و می توان از مظهر آن ها دروس کاربردی را یاد گرفت. در بین این تبلیغات واژه ای وجود دارد که به علت تخصصی بودن آن کمتر مورد توجه افراد قرار می گیرد و آن چیزی نیست، جز واژه ی ان ال پی.

هر جا سخن از ان ال پی به میان می آید افراد به ترجمه ی تحت اللفظی آن یعنی برنامه ریزی عصبی کلامی کفایت کرده و به نوعی آن را گره می زنند به مفاهیمی همچون قانون جذب و تمرکز که کاملا اشتباه است. زیرا این واژه به صورت مستقل دارای معنی خاص و مشخصی می باشد.

منظور از برنامه ریزی عصبی کلامی این است که در این روش با استفاده از توانایی های ذاتی و استعدادهایی که در درون شما نهفته است، می توانید پاسخ بسیاری از سوالات را پیدا کرده و با استفاده از آن بر ضمیر ناخودآگاه خود اثر گذاشته و مسیر جدیدی را برای خلق موفقیت احداث کنید.

اینکه بخواهیم در یک مقاله کوتاه، معنا و مفهوم ان ال پی را توضیح دهیم عملا غیر ممکن است زیرا در اصل این مبحث نوعی متد درمانی است که توسط درمانگران عرصه سایکولوژی بنیان گذاری شده است.

به همین منظور عده ی زیادی از روانشناسان معتقدند که ان ال پی بین الگوهای موفق در رفتار با تجربه هایی که در ذهن نقش بسته اند در ارتباط بوده و از این طریق سبب می شود که ضمیر ناخودآگاه انسان در جهت ویژه ای عمل کرده و شخص را به تعالی رساند.

در این روش با بهره گیری از حواس، خصوصاَ بیان و کلام، نسبت به درک شخصی و اثرگذاری بر پیرامون عمل می شود. عمده ترین کاربردی که این روش دارد، توسعه ی فردی و دسترسی به موفقیت های بزرگ است که موجب شده تا روز به روز بر تعداد طرفداران آن افزوده شود.

عده ای از افراد با توجه به اتفاقات ناگواری که در طول زندگی برای آن ها رخ می دهد، ذهن و باورهای آنان دچار اختلالات و ناخالصی هایی می شود که رهایی از آن ها برایشان ممکن نیست؛ ان ال پی مناسب ترین روش برای این افراد است تا با تصفیه افکار و باورهای خود در مسیر پیشرفت قرار گیرند.

عدم انگیزه و نبود عدم شناخت استعدادهای درونی، از جمله عواملی است که انسان را از رشد و رسیدن به اهداف خود باز می دارد، در همین راستا استفاده از اصول ان ال پی روشی مناسب برای این افراد به حساب می آید.

اگر با دانش ان ال پی آشنایی ندارید باید این خبر بد را به شما بدهم که از جوامع تراز اول دنیا مانند اروپا و آمریکا عقب‌مانده‌اید. این دانش که از دهه 60خورشیدی توسط دکتر عیسی جلالی از سرزمین به‌اصطلاح آزادی یعنی آمریکا به کشور عزیزمان راه یافت، باعث تحولات عظیم فردی در کسانی شد که از آن استفاده کرده‌اند.

می‌توانیم بگوییم همان‌گونه که نظریه نسبیت آلبرت انیشتین پایه‌های مفاهیم دانش فیزیک را به لرزه درآورد هنگامی‌که دانش ان ال پی هم به دنیا معرفی شد پایه‌های علوم قبل از خود و تفکر بشری را لرزاند.
جالب‌توجه است در زمانه‌ای زندگی می‌کنیم که چنین دانش پیچیده‌ای توسط افرادی سودجو به‌صورت سخنرانی‌های انگیزشی و مفاهیمی بدیهی آموزش داده می‌شود. مثلاً می‌گویند نگویید خسته نباشید بگویید خدا قوت و نام این را ان ال پی می‌گذارند.

این در حالی است که این دانش پیچیده ریشه در مفاهیم عصب‌شناسی، روانشناسی، فیزیک کوانتوم، فلسفه، هیپنوتیزم، خانواده‌درمانی، فیزیولوژی جانوری و… دارد. می‌توان گفت بنیان‌گذاران اصلی ان ال پی یعنی ریچارد بندلر و جانگرایندر بیش از15علم کلیدی را باهم ترکیب کرده‌اند تا چنین دانش عمیقی را به جهانیان ارائه دادند.

کار اصلی ان ال پی و معنای آن

ان ال پی سرنام واژه‌های نورو لینگوییستیک پروگرامینگ( Neuro Linguistic Programming) است که در کشور ما ترجمه‌شده دانش برنامه‌ریزی عصبی کلامی. درست است که  Linguistic به معنای زبان یا کلام می‌باشد اما منظور بنیان‌گذاران این علم دانش زبان‌شناسی و فلسفه کلام است و نه زبان محاوره‌ای در کوچه و بازار. کار اصلی این دانش تغییر است. تغییر و برنامه‌ریزی سیستم عصبی و فکری شما توسط زبانشناسی.

بنابراین NLP از سه کلمه تشکیل‌شده است:

1_ Neuro به معنی عصب است و مربوط به مغز و شبکه اعصابی است که به مغز می‌روند. نورون‌ها یا سلول‌های عصبی توسط سیستم عصبی برای فرستادن، دریافت یا ذخیره اطلاعات به کار می‌روند. عصب‌شناسی در ان ال پی نه‌تنها فرایندهای فکری نامرئی بلکه واکنش‌های زیست‌شناختی مرئی ما را نسبت به نقطه‌نظرها و حوادث در برمی‌گیرد.

2_ Linguistic به معنی زبان‌شناختی و محتوی است و هر دو مفهوم را دربر می‌گیرد. همچنین این مفهوم نشان می‌دهد که ما برای تنظیم افکار و رفتار خود و نیز برقرار کردن ارتباط با دیگران از زبان استفاده می‌کنیم.

3_ Programming راهی است که از طریق آن ‌یک مفهوم یا سیگنال عصبی به اطلاعات قابل‌استفاده تبدیل می‌شود.مغز می‌تواند یک سیگنال یا پیام عصبی را هدایت کند، مرتب کند و آن را بر اساس تجربیات گذشته، تغییر دهد و یا برای تبدیل پیام عصبی به الگوهای تفکر و رفتارهایی که اساس تجربیات زندگی ما است، آن را با سایر تجربیات گذشته در مغز ارتباط دهد.

تفاوت قانون جذب و ان ال پی

این دو متد دارای تفاوت های اساسی و گسترده ای هستند که در ادامه به چند مورد آن اشاره می شود.

یکی از تفاوت ها این است که در قانون جذب گفته می شود همواره بر آبجکت ها و موضوعات مثبت فکر کنید. فکر کردن و تمرکز بر موارد منفی شما را از رسیدن به اهدافتان دور می کند.

حتی در قانون جذب گفته می شود اگر خواسته و هدف مثبتی هم در قالب کلمات منفی گفته شود، می تواند نتایج نامطلوبی را به دنبال داشته باشد. در صورتیکه ان ال پی می گوید هم نکات مثبت و هم نکات منفی، هر دو برای انسان سازنده و ضروری به حساب می آید.

NLP معتقد است که خصائص یا نکات منفی در وجود شما به نوعی موهبت است که شما بایستی طریقه ی صحیح نگاه کردن به آن را فرا گیرد. وگرنه همه چیز در وجود انسان خیر است و نیکی!

تفاوت دیگر اینکه در قانون جذب بیشتر به تفکر کردن و ارسال ارتعاش مثبت به کائنات پرداخته شده است که البته بسیار مفید و کارآمد است؛ اما این گفته ها می تواند تا حدودی شخص را از تلاش و انجام کارهای عملیاتی دور کند. NLP معتقد است که همه چیز در وجود افراد شکل می گیرد و این دقیقا خود شما هستید که می توانید به خودتان کمک کرده و موفقیت را برای خود به وجود آورید.

به زبان ساده‌تر می‌توانیم این‌گونه بیان کنیم که قانون جذب می‌گوید تفکر مثبت کنید تا خواسته‌تان از طرف کائنات به سمت شما هدایت شود اما ان ال پی می‌گوید تفکر هدفمند داشته باشید تا ذهن شما برنامه لازم را بپذیرد و ذهن برنامه پذیر خودتان شما را به سمت دلخواهتان هدایت کند.

منظور از توسعه فردی و تغییر چیست؟

اگر بر طبق نظریه زیگموند فروید پدر علم روانکاوی در نظر داشته باشیم که ذهن ما از دو بخش ضمیر آگاه و ضمیر ناخودآگاه تشکیل‌شده است و 97درصد اعمال ما ریشه در ناخودآگاه دارد، ان ال پی این ابزار را به شما می‌دهد که به آن 97درصد دسترسی پیدا کنید و بتوانید به‌سرعت خود را تغییر دهید.

اما در آن 97 درصد یعنی ناخودآگاه ما چه چیزهایی یافت می‌شود؟ باید به شما بگویم هر چیزی که به ذهنتان می‌رسد مانند خاطرات، ترس‌ها، باورها، مهارت‌ها، صفات اخلاقی و…همه و همه مربوط به ناخودآگاه ما هستند.

درواقع می‌توان گفت کلید دستیابی ما به خوشبختی، سعادت، ثروت، عشق، اهداف و… دسترسی به ناخودآگاه است.

این دانش عظیم که در سال 1972 میلادی پایه‌گذاری شد بعدها در کاخ سفید آمریکا، در ارتش آمریکا، در بسیاری از سازمان‌ها و شرکت‌های آمریکایی و اروپایی مانند خودروسازی فراری و… مورداستفاده قرار گرفت و تبدیل به یکی از پدیده‌های عصر حاضر شد.

NLP فرایندی است جهت از بین بردن الگوها، ذهنیت‌ها و رفتارهای نادرست و جایگزین کردن آن‌ها با الگوها، ذهنیت‌ها و رفتارهای تعالی‌بخش.

ان ال پی تشریح می‌کند ما چگونه فکر می‌کنیم و الگوهای رفتاری و احساسی ما چه موضوعاتی هستند.

NLP این پیام را به ما می‌دهد که ما مجموعه‌ای از آموخته‌هایمان هستیم و چنانچه آموخته‌های جدیدی بیاموزیم، تغییر خواهیم کرد. امروزه موفقیت، توسعه و پیشرفت در تمامی جنبه‌های زندگی آموختنی است.

یکی از مهمترین راهبردهای متد ان ال پی این است که با به وجود آمدن دیسیپلین در زندگی انسان، شخص در زمینه های فردی رشد محسوسی را خواهد داشت.

اینکه بسیاری از مربیان انگیزشی در دنیا عنوان می کنند که با توسعه ی فردی و ایجاد رفتارهای مثبت در زندگی می توانید به موفقیت برسید، منظور این است که با روش هایی نظیر NLP اقدام به حذف باورهای محدود کننده در ذهن پرداخته و سپس با بهره گیری از توانایی ها و استعدادهای درونی خود اقدام به پیشبرد امورات زندگی خود کنید.

اکثریت قریب به اتفاق افراد ثروتمند در دنیا، بر این باور هستند که همه چیز از ذهن انسان عاید می شود. زمانی که ذهن ثروتمندی داشته باشید، قطعا ثروت به سراغ شما آمده و زندگی تان تغییر خواهد کرد.

اما اگر باور به این موضوع داشته باشید که موفقیت برای دیگران است و شما هیچگاه نمی توانید همچون افراد موفق در دنیا، زندگی ایده آلی داشته باشید، یقینا موفقیتی را به دست نخواهید آورد!

از مهمترین اثرات ان ال پی در زندگی افراد استفاده کننده از این روش این است که تمامی باورهای محدود کننده ای که همچون زنجیر آن ها را اسیر کرده است را به کلی حذف کرده و در ذهن آن ها بذر امید و ایمان به خود را کاشته، تا آن ها بتوانند با اتکا به نیروی درونی خود به نتیجه ی قابل قبولی دست پیدا کنند.

جالب است بدانید که ان ال پی و افسردگی هم به نوعی متد درمانی محسوب می شود. معمولا افسردگی اغلب به خاطر بی هدفی در زندگی و چرخه ی یکنواخت در زندگی به وجود می آید. در همین راستا NLP با ایجاد هدف های مشخص در ذهن فرد می تواند او را از هرگونه سستی و کسلی نجات دهد.

اما کمی به تاریخچه این دانش تخصصی (NLP)  بپردازیم:

همان‌طور که گفته شد این دانش در سال 1972 توسط ریچارد بندلر و جانگرایندر پایه‌گذاری شد.ریچاردبندلر دانشمند برنامه‌نویس و ریاضی‌دان بود که برای عشق و علاقه خود زیر نظر پرفسور رابرت اسپیترز به بررسی روش کار ذهن می‌پرداخت.

جانگرایندر زبان‌شناس و استادیار دانشگاه کالیفرنیا و زیر نظر دانشمند زبان‌شناس قرن حاضر نوامچامسکی به تدریس می‌پرداخت. هردو این افراد در دوره زمانی خاصی به کلاس‌هایی از مکتب گشتالت می‌رفتند و به‌طور اتفاقی با یکدیگر آشنا شدند و تحقیقات خود را شروع کردند.

در ذهن ریچارد بندلر و جانگرایندر سوالی اساسی شکل گرفت و متوجه مشکل بزرگی در این نوع کلاس ها شدند. آن ها از خود پرسیدند ما چرا به این کلاس های میرویم(کلاس های روانشناسی و خودشناسی)؟ پاسخ ساده است. به این کلاس ها می رویم تا خوشحال و خوشبخت باشیم و همچنین به موفقیت های زیادی دست یابیم.

اما مشکل بزرگی که آنها متوجهش شدند این بود که تا زمانی که در کلاس حضور دارند حس و حال خوب و مثبتی در آن ها جریان دارد. حتی گاها تا 3 الی 4 روز بعد هم این روحیه مثبت در آن ها جاریست اما با گذشت مدت بسیار کمی به روحیه معمول خود برمی گردند و انگار نه انگار آموزشی دیده اند.

مانند سخنرانی های انگیزشی که در آن ها مدرس دست میزند و به شما می گوید شما خوشبختید، شما سعادتمندید، شما موفقید و… حالا خود را تشویق کنید. شما در آن کلاس شاد هستید اما مشکل اینجاست فردای آن روز که از خواب بیدار می شوید دوباره حالات منفی افسردگی و عصبیت در شما پدیدار می شود.

ریچارد بندلر می گوید: متوجه شدم که این نوع آموزش ها فرقی با ماده مخدر و یا مشروبات الکی ندارند. زیرا شما با مصرف آن ها هم مدتی احساسی شادی می کنید اما فردای آن روز همان حس و حال غمگین را دارید.

بندلر و گرایندر تصمیم گرفتند علمی را پایه گذاری کنند که افراد را تغییر دهد و آن تغییر به صورت ثابت در افراد ماندگار شود. یعنی اگر در شخص حسی ایجاد کردیم که برای موفقیت تلاش کند و انگیزه داشته باشد، این روحیه مثبت و انگیزش در شخص به صورتی ماندگار باشد که پس از چند روز یا چند ساعت انگیزه شخص کم نشود.

آن ها متوجه شدند اگر ما بتوانیم فکر افراد را وادار کنیم تا در مجرای عصبی جدیدی حرکت کند، تغییر ثابت و دائم ایجاد می شود.

به زبان خودمانی ما فکر میکنیم و این فکر در یک مجرای عصبی حرکت می کند. مانند آبی درون لوله. اگر ما این فکر را برداریم و در یک مجرای عصبی جدیدی قرار دهیم شما دیگر نمی توانید به تفکر قبلی خود بازگردید. مانند آبی که در انشعاب جدیدی جاری شده است.

اگر در تاریخ می بینیم یک مستخدم، یک نظافتچی و کارگر ساختمان به یکباره تبدیل به فیلسوف می شوند در عمق مجراهای عصبی و نوع تفکر آن ها تغییرات عظیمی رخ داده است.

بنابراین می توانیم نتیجه بگیریم که مثبت نگری و اینکه جلوی آینه بایستیم و بگوییم من خوشبختم و من سالم هستم روحیه خوبی در آن لحظه در ما ایجاد می کند، اما اگر می خواهیم تغییرات عظیمی در زندگی ما ایجاد شود و به تحول فردی دستیابیم باید شیوه تغییر مجراهای عصبی تفکر را فرا بگیریم.

دانش برنامه ریزی عصبی کلامی

در آن زمان دو دانشمند مشهور در حوزه روانشناسی وجود داشتند که بهترین‌های کار خود بودند. خانم ویرجینیا ساتیر بهترین خانواده درمانگر دوران خود و جناب میلتون اریکسون بهترین هیپنوتیزر زمان خود.

شهرت اصلی خانم ساتیر و دکتر اریکسون به‌این‌علت بود که آن‌ها بدون داشتن دانشی در زمینه اعصاب در کمترین زمان ممکن مراجعین خود را درمان می‌کردند و به گونه ای فرد را تغییر می دادند که دیگر به حالات قبلی خود بازنگردد.

بنابراین ریچارد بندلر و جانگرایندر شروع به بررسی روش آن‌ها کردند و متوجه شدند که روش درمانی هر دو تا حدود بسیار زیادی مشابه یکدیگر است. پس از تحقیق و طبقه‌بندی شیوه درمانی آن‌ها، تحقیقاتشان را در اختیار گروهی روانشناس قرار دادند و مشاهده کردند، این روانشناسان بسیار بیشتر از قبل در مواجه با بیماران خود نتیجه می‌گیرند.

این اقدامات شروعی بود برای کشفیات بیشتر ریچارد بندلر و جانگرایندر در اشتراکات انسان‌های موفق دنیا درزمینه های دیگر.

پایه های اصلی ان ال پی

ان ال پی از دو بخش اصلی تشکل شده است. علوم اطلاعاتی و برنامه ریزی کامپیوتر که مهندسی ذهن را در برمی گیرد، بررسی و مدل سازی از نوع تفکر افراد موفق دنیا.

بخش اول می گوید مغز شما مانند یک کامپیوتر برنامه می گیرد و بخش دوم به این می پردازد که ما چگونه می توانیم نوع تفکر و کارکرد مجراهای عصبی ذهن انسان های موفق دنیا را در ذهن شما کپی کنیم.

NLP می گوید ما در ذهن خود یک کامپیوتر بزرگ داریم که برنامه پذیر است و این برنامه را بدون این که در حوزه آگاهی ما باشد اجرا می کند. قطعا برای شما هم پش آماده است که هنگام رانندگی به یکباره به خود می آیید و متوجه می شوید بدون اینکه حواستان باشد چند دقیقه ای مشغول رانندگی بوده اید. آن چند دقیقه که شما حواستان نبوده است چه کسی ماشین را هدایت کرده است؟

و یا قطعا برایتان پیش آمده که ساعت خود را برای زنگ خوردن در 6 صبح تنظیم کرده اید و به خواب رفته اید. اما در هنگامی که مشغول دیدن خواب هفت پادشاهی هستید به یکباره از خواب می پرید و می بینید ساعت 5:59 دقیقه است. یک دقیقه مانده به اینکه ساعت شما زنگ بخورد. شما که خواب هستید. پس چه کسی شما را بیدار میکند؟

متخصصان ان ال پی پاسخ می دهند همان کامپیوتر. این کامپیوتر بزرگ برنامه می گیرد و بدون اینکه شما متوجه شوید آن را اجرا می کند. رخداد ها تابع قوانین هستند.

به زبان خودمانی ان ال پی می گوید ما باید برنامه هایی به این کامپیوتر عظیم بدهیم که ارزش و اعتبار ما را هرروز مانند قیمت دلار بالا ببرد. زیرا دقیقا همین کامپیوتر است که تعیین می کند شما با چه کسی ازدواج کنید.

تعیین می کند چقدر پول در حساب بانکیتان باشد. تعیین می کند سطح اجتماعی شما کجا باشد و حتی طول عمر و سلامتی شما نیز در دست این کامپیوتر است.

بنابر این NLP با روش ها و تکنیک هایی که ارائه می دهد، بستری فراهم می سازد تا ما بتوانیم بهترین برنامه های ممکن را به کامپیوتر مغزی خود بدهیم.

بخش دوم (الگوبرداری و مادلینگ در ان ال پی)

با سیستم الگوبرداری که در ان ال پی می‌آموزیم متوجه می‌شویم که هرکاری را در هر نقطه‌ای از دنیا شخصی انجام داده باشد ما هم می‌توانیم انجام دهیم به شرطی که بتوانیم به شیوه‌ای صحیح از سیستم ذهنی آن فرد الگوبرداری کنیم زیرا سیستم عصبی ما انسان‌ها مشابه یکدیگر کار می‌کند و همچنین می‌توانیم از موفقیت‌های گذشته خود الگوبرداری کنیم و آن‌ها را برای دستیابی به موفقیت‌های بیشتر بارها و بارها استفاده کنیم.

برای اینکه متوجه شویم شخص موفق مورد نظرمان از چه سیستم ذهنی استفاده کرده است ان ال پی متدی را ارائه می دهد به نام مدل توته (tote) یا مدل راما که به ما کمک می کند به درک کاملی از آن چه در ذهن شخص گذشته است برسیم.

در NLP روش کار ذهن و مغز در اولویت امور قرار دارند. در همین راستا این دانش مهندسی ذهن مجموعه ای را به نام پیشفرض ها ارائه می دهد.

پیشفرض ها در ان ال پی

پس از تحقیقات بسیار بر ذهن افراد موفق دنیا بنیانگذاران ان ال پی متوجه شدند که این افراد موفق به طور ناخودآگاه در ذهن خود مجموعه قوانین و باورهایی را نهادینه کرده اند.

درواقع آن ها باور ها و برنامه های قوی به کامپیوتر ذهن خود داده بودند که در نتیجه خروجی این برنامه ها الگوهای رفتاری بسیار متفاوتی از افراد شکست خورده بود.

بنابراین آن ها این برنامه ها را قوانین اساسی و پیشفرض های اصلی دانش خود قرار دادند تا هر دانشجوی تغییری را به سمت الگوهای متعالی و تصمیمات درست و آگاهانه در زندگی هدایت سازند.

اولین پیشفرض NLP این است که چیزی به نام شکست وجود ندارد.

هر اتفاقی در دنیایمان رخ می دهد نتیجه اعمال خودمان است. برای موفقیت باید بدانیم که ما محور هستیم و تمام اتفاقات نتیجه است. هنگامی که ما در زمینه روابط زناشویی مطالعه نمی کنیم و مشاوره نمی گیریم مجبور به طلاق می شویم.

سپس پیش خود می گوییم شکست عشقی خورده ام. نه این شکست نیست این نتیجه بی سوادی خود ماست.

هنگامی که حساب بانکی مان خالی می شود می گوییم شکست خورده ایم. نه این شکست نیست این نتیجه بیسوادی مالی ماست.

دانش آموزی که درس نمی خواند مردود می شود. او شکست نخورده است بلکه نتیجه کار خود را گرفته است.

آنتنونی رابینز می گوید: ما در بازی گاهی برنده می شویم و گاهی چیز جدیدی یاد می گیریم.

پیشفرض دوم بیان می کند گذشته هیچ ربطی به حال و آینده شما ندارد.

مهم نیست که شما قبلا چندبار تلاش کرده اید. مهم این است که حالا چه می کنید. گذشته شما از حال جداست و حال و آینده به یکدیگر چسبیده اند. موفقیت شما در گرو این است که چقدر از زمان حال استفاده می کنید. آینه ماشین را گذاشته اند که هر از گاهی به آن نگاه کنیم، نه اینکه با آن رانندگی کنیم.

سومین پیشفرض NLP به ما میگوید انسان ناتوان وجود ندارد.

آدمی خود ناتوان نیست، بلکه فقط احساس ناتوانی می کند. درواقع حالت های ذهنی ناتوانی در انسان به وجود می آید. یکی از دام هایی که ما انسان ها در آن گرفتار می شویم کمال گرایی است.

کمال گرایی یک بیماریست که منجر به احساس شکست می شود. به عنوان مثال وقتی می گوییم یا 20 یا هیچی دچار کمال گرایی شده ایم که موجب شکست می شود. ما باید کمال طلبی را جایگزین کمال گرایی کنیم.

کمال طلبی احساسی است که در موفقیت روز افزون ما موثر است. به عنوان مثال این طرز فکر که تلاش می کنم هر روز بهتر از دیروز شوم، طرز فکری کمال طلبانه است که با انتظار کم منجر به موفقیت روز افزون می شود.

می توانیم در هنگام بروز خطا از خود سه سوال کنیم تا احساس بهتری پیدا کنیم:

  1. کسی در دنیا وجود دارد که همه کار هارا کامل و درست انجام دهد؟
  2. چرا همیشه از خودم توقع دارم کارهارا درست انجام دهم؟
  3. من هم به عنوان یک انسان میتوانم کاری را اشتباه انجام دهم؟

پیشفرض چهارم: جسم و ذهن بریکدیگر اثر می گذارند.

ان ال پی می گوید هنگاهی که هدفی تعیین می کنید باید به گونه ای راه برید که انگار به آن هدف رسیده اید. به گونه ای رفتار کنید که آن هدف اتفاق افتاده است.

تحقیقات نشان می دهد هنگامی که شما حالت فیزیکی بدن خود را مانند افراد موفق می کنید میزان ترشح تستسترون در شما به شدت افزایش می یابد و باعث قدرت و شادابی شما می شود. همین فرایند موجب افزایش عملکرد مغز تا 75 درصد می شود.

همچنین تحقیقات نشان می دهد اگر شما حالت فیزیکی بدن خود را مانند فردی شکست خورده کنید و مانند یک آدم بی حوصله راه بروید دقیقا افت تستسرون پیدا می کنید و مغزتان علائم افسردگی از خود بروز میدهد.

دامنه پیشفرض های ان ال پی به همین جا ختم نمی شود و بسیار گسترده است. باهم به صورت خلاصه به تعدادی از آن ها می پردازیم:

  • ما بر اساس نقشه ذهنی خودمان واکنش نشان می دهیم.
  • ما بهترین گزینه قابل دسترسی را انتخاب می کنیم.
  • کسی که بیشترین انعطاف را در یک سیستم دارد بیشترین و بهترین کنترل را روی آن سیستم دارد.
  • شما همه توانایی های مورد نیاز را در خود دارید.
  • در پشت هر رفتاری یک نیت مثبت وجود دارد.
  • برای هر مشکلی راه حلی وجود دارد.
  • اگر همیشه کارهایی را که قبلا انجام می دادید انجام بدهید به همان نتایج قبلی می رسید.
  • اگر کسی می تواند پس شما هم می توانید.

من به شما می گویم این پیشفرض ها دروغ است. اما دروغ هایی که وقتی باورشان می کنید زندگی تان متحول می شود.

ارتباط موثر در ان ال پی (رپورت)

NLP می گوید اگر می خواهید موفق شوید باید با دو منبع قدرت ارتباط برقرار کنید. اول با مغز خود ارتباط با خویشتن (رپورت یور سلف) دوم ارتباط با دیگران. رپورت ارتباطی است که از حد معمول فراتر میرود. ارتباطی که بسیار موثر است.

یکی دیگر از پیشفرض های اصلی ان ال پی این است که ما نمی توانیم ارتباط برقرار نکنیم. حتی وقتی ساکت هستید و با کسی ارتباط کلامی برقرار نمی کنید در حال ارتباط گیری هستید. ما بخش زیادی از ارتباطمان، ارتباط با خود است؛ گفت و گویی درونی.

اریک فروم و بسیاری از محققین بزرگ دنیا معتقدند بسیاری از ناکامی های انسان از عدم توانایی و نداشتن دانش در ساختن ارتباط موثر است.

اگر می خواهیم موفق شویم قبل از هرچیزی باید با خودمان ارتباط خوب درست کنیم. مگر من خودم مشکلی دارم؟ همه ما با خودمان مشکل داریم. فرض کنید من با صحبت کردن شما را متقاعد می سازم که تصمیم بگیرید قهرمان المپیک شوید.

3 روز تمرین می کنید و روز چهارم ندایی در درون شما می گوید: ول کن بابا برو استراحت کن! نه تو نمی تونی موفق بشی! مانند این است که ما دوتا شده ایم و یا به اصطلاح  دو دل می شویم.

مولانا می گوید ما 900 من در درون خود داریم. (آن منه تو 900 تو است.) 900 من در درونمان وجود دارد که با یکدیگر تفاهمی ندارند. اما ما باید آن ها را در یک راستا قرار دهیم.

اگر یک مهتابی 100 سال روشن باشد و نور دهد اثری از خود برجای نمی گذارد. اما اگر همین نور مهتابی را بتوانیم در یک نقطه متمرکز کنیم به لیزر تبدیل می شود. آن وقت است که شما می توانید با فشردن یک دکمه سازه عظیمی را ذوب کنید. قدرت ما نیز باید در یک نقطه جمع شده و در یک راستا قرار گیرد.

گفتیم که پایه دیگر رپورت ارتباط با دیگران است. ان ال پی بر روی این ارتباط بسیار کار می کند تا آن را به نحو موثری انجام دهیم. ارتباط با دیگران شامل مهارت های ارتباطی در کار، زندگی، عشق و… می شود.

همچنین طرز فکر نفر مقابل مان بسیار بررسی می شود که این شامل روش کار ذهن است. زیرا NLP معتقد است برای موفقیت نیازمند یادگیری روش کار ذهن هستیم و اگر آن را ندانیم متکی به شانس و اقبال به زندگی خود ادامه می دهیم و نه بر اساس اصول و برنامه ریزی.

اگر شیرینی پز هستید و یا خیاط، روانپزشک هستید و یا دندانپزشک، استاد دانشگاه هستید و یا مکانیک، اگر بدانید در ذهن مشتری شما چه چیزی می گذرد چیزی را به او ارائه می دهید که برایش وجد آور باشد. و مردم برای خدمات خوب پول خوبی می دهند.

افسردگی و رفع خاطرات بد در ان ال پی

ان ال پی افسردگی و خاطرات بد را مانند دستبند هایی می داند که دست و پای شما را بستند و اجازه حرکت به شما نمی دهند. بنابراین باید آن هارا باز کنیم زیرا می توانند تاثیرات بسیار مخربی بر موفقیت ما داشته باشند.

اگر شما به طور مداوم درگیری های ذهنی، افسردگی و درگیری با خاطرات بد داشته باشید و افکار برروی دوشتان سنگینی کند، تبدیل به موجودات عصبی می شوید که نه تنها محبوبیتی در اجتماع و خانواده نخواهید داشت بلکه به هزاران درد عصبی دچار می شوید که زندگی شما را نابود خواهند کرد. به همین علت در شروع یادگیری NLP قبل از هر چیزی بر رفع خاطرات بد شما کار می شود.

بیوریتم در NLP

حتما متوجه شده اید که گاهی از خواب بیدار می شوید کسل هستید، اعصابتان خورد، بی حوصله هستید و دوست دارید داد بزنید. حتی صدای زنگ تلفن شما را عصبی می کند. در این حالت می گوییم شخص از بیوریتم خود خارج است.

اما گاهی اوقات صبح که از خواب بیدار می شوید خوشحال هستید، شاد هستید و با خانواده و یا همکاران خود بگو بخند می کنید. در این حالت می گوییم در بیوریتم خود قرار دارید.

یک ورزشکار هنگامی که در بیوریتم خود قرار دارد بهترین نتایج را می گیرد، اما خارج از بیورتم خود خراب می کند. یک کارمند وقتی در بیوریتم خود است با مردم به خوبی برخورد میکند و باعث جذب مشتری می شود اما وقتی از بیوریتم خارج است با مردم برخورد مناسبی ندارد.

اگر می خواهید دانشمند شوید و یا قهرمان ورزشی دنیا، بهترین هنرپیشه و یا میلیاردی بزرگ باید همیشه در بیوریتم خود باشید.

شرقی ها بیوریتم را حاصل متابولیسم بدن می دانند و می گویند سوخت و سازی در بدن رخ می دهد که مربوط به سن و سال ما می شود. اما ان ال پی گستاخانه این فرضیه را رد می کند و می گوید همه چیز بستگی به فرایند های ذهنی ما دارد. ما در ذهنمان لحظه ای می توانیم وارد بیوریتم مناسب خود شویم و یا از آن خارج شویم. متاسفانه قالب ما در طول روز از بیوریتم خود خارج هستیم.

خود انگیزگی در ان ال پی (سلف موتیویشن)

همانطور که در تاریخچه NLP خواندیم، متوجه شدیم که ریچارد بندلر و جانگرایندر به این نتیجه رسیدند که روشی را ابداع کنند که افراد خودشان در خود انگیزه لازم را ایجاد کنند و نیاز نداشته باشند نفر دیگری در آن ها انگیزه ایجاد کند. زیرا وقتی نیاز داشته باشید شخص دیگری در شما انگیزه ایجاد کند همان شخص نیز میتواند انگیزه شما را بکشد.

اما بهترین کار این است که شما بی نیاز از هر انسانی برنامه خود را بریزید و لازم نیست به کسی بگویید. بگذارید اطرافیانتان با دیدن پیشرفت شما شکه شوند. ما باید بتوانیم خودمان در خودمان انگیزه لازم را ایجاد کنیم زیرا انگیزه سوخت موتور انسانی محسوب می شود.

ارتباط ان ال پی و هیپنوتیزم

بسیاری از مردم این سوال را می پرسند که آیا ان ال پی همان هیپنوتیزم است؟ پاسخ این است که این سوال از بنیان اشتباه است. هیپنوتیزم نوعی خلسه است که با قرار دادن فرد در فرکانس مغزی خاصی در حالتی مانند خواب و با استفاده از تلقین به ناخودآگاه وی دسترسی پیدا می کند.

این عمل باید به صورت مکرر و معمولا طی چندین جلسه روان درمانی و هیپنوتراپی صورت گیرد تا تغییرات لازم و یا درمان حاصل گردد. این درحالیست که تغییراتی که NLP از آن نام می برد در بیداری و بدون نیاز به چندین جلسه درمان انجام می شود و ان ال پی در کوتاه ترین زمان ممکن راه دسترسی به ناخودآگاه را فراهم می سازد.

بنابراین سوال درست این است که آیا ان ال پی برگرفته از هیپنوتیزم است؟ پاسخ مثبت است. قطعا NLP بی تاثیر از هیپنوتیزم نیست و چندین تکنیک ان ال پی خلاصه و چکیده متد های هیپنوتراپی می باشند.

برای آشنایی بیشتر با هیپنوتیزم اینجا کلیک کنید.

کوچینگ در ان ال پی

متاسفانه طی سالیان اخیر شاهد این هستیم که تعداد بسیاری از افراد سودجو نام خود را کوچ گذاشته و به کوچینگ می پردازند و در این راه از نام NLP هم سو استفاده های بی شماری می کنند. تکنیک های سطحی رواشناسی قرون وسطایی را به نام ان ال پی در مغز مخاطب می گنجانند و کسب درآمد می کنند.

اما واقعا کوچینگ چیست؟

کلمه کوچ به معنای مربی است. کوچ در ان ال پی کسی است که با بررسی ها و تحقیقات بسیار وضعیت مطلوب یک فرد و یا یک سازمان را ترسیم کرده و آن فرد یا سازمان را از وضعیت کنونی به وضعیت مطلوب هدایت کند. بنابراین کوچینگ NLP کاملا با مواردی مانند قانون جذب و سخنرانی های انگیزشی متفاوت است.

سوال : آیا کوچینگ مشاوره است؟

پاسخ : خیر کوچینگ یک رشته کاملا جداگانه از مشاوره و یا روانشناسی است.

کوچ تا به یک حدی از دانش و تجربه نرسیده باشد حق کوچ کردن کسی را ندارد و باید حتما خودش در زمینه ای که می خواهد کوچ کند تجربه و دست آورد داشته باشد. کوچ دست فرد را می گیرد و از نقطه ای به نقطه دیگر می رساند. تا وقتی که خود کوچ تغییر را تجربه نکرده باشد اجازه کوچینگ ندارد.

نکته مهم در درک ان ال پی

میتوانیم بگوییم ان ال پی نه تنها علم تغییر الگوهای فکری احساس و رفتاریست بلکه یک سیستم درمانی بر اساس خود آگاهی و ارتباط موثر است که عمدتا با الگوهای مختلف رفتاری و تجربه های ذهنی نهفته در آن ارتباط دارد.

در بحث برنامه ریزی ذهن و اعصاب ضمیر خودآگاه ما یک تعیین کننده هدف است و ناخودآگاه ما گیرنده اصلی آن هدف.

به کمک NLP می توانیم …

به کمک NLP می‌توانیم سریع‌تر و به نحوی مؤثرتر از قبل به اهداف شخصی خود دست یابیم. با بهره‌گیری از تکنیک‌های توانمند این روش به‌عنوان ‌مثال  درزمینهٔ برقراری ارتباط با دیگران، روابط نزدیک و صمیمی با سایر افراد برقرار می‌کنیم.

برای دستیابی به این مقصود منابع ذهنی (سیستم عصبی) خود را که قبلاً هرگز از وجود آن آگاه نبودیم به کار می‌گیریم و خواهیم آموخت چگونه به شیوه‌ای بسیار خاص از عنصر کلامی برای دستیابی به اهدافمان بهره‌مند شویم.

یا مثلاً می‌آموزیم که چطور وضعیت ذهنی خویش را به مهار خود درآوریم و به چه ترتیب باورها و ارزش‌های پذیرفته‌شده خود را طوری تغییر دهیم که به نتایج دلخواه مان برسیم.(برنامه‌ریزی عصبی)

این درجه از تسلط بر خویشتن به ما اعتماد به ‌نفسی می‌بخشد که موجب ارتقای عزت‌نفس ما می‌شود و منافع دیگری در رسیدن به موفقیت‌های متوالی در اختیار ما قرار می‌ دهد.

تکنیک های عملی و نه فقط دانستن

نکته مهم این است که اصول و تکنیک‌های ان ال پی به ما این توانایی را می‌ دهد که به شیوه‌ای خلاق و پرمایه با موقعیت‌های دشوار دست‌ و پنجه نرم کنیم. همچنین در NLP بیشتر بر عمل کردن تأکید می‌شود تا دانستن. بسیاری از هنرجویان این دانش، وقتی به درک آن موفق می‌شوند که عملاً آن را به کار می‌بندند.

پس از استفاده از این دانش بسیاری از افراد تغییر و تحولات فردی عمده‌ای را در خود تجربه و حس می‌کنند و همین تغییرات درون‌مایه تحول در شرایط موجود قرار می‌گیرد. به‌طور خلاصه درک ان ال پی و عمل کردن به آن در موارد زیر به ما یاری می‌دهد.

13 کمک اصلی ان ال پی در زندگی

  1. برقراری روابط مؤثر و پایدار با دیگران
  2. افزایش مهارت متقاعدسازی افراد
  3. به دست آوردن یک نگرش ذهنی سازنده و مفید در زندگی
  4. افزایش عزت‌نفس و اعتمادبه‌نفس برای انجام کارهای بزرگ
  5. غلبه بر خاطرات و تجربیات بد گذشته
  6. تمرکز و یافتن اهداف، هدایت انرژی درونی خود به‌سوی دستیابی به اهداف و همچنین برنامه‌ریزی ضمیر ناخودآگاه برای رسیدن به هدف‌هایی مانند موفقیت در کار، کسب ثروت بیشتر، موفقیت در تحصیل و…
  7. کنترل احساسات، رفع احساس‌های منفی و بروز شادی درونی
  8. همسو کردن ارزش‌ها و باورهای خویش برای دست یابی به خواسته‌هایمان
  9. ترک عادت‌های نامطلوب مانند پرخوری، سیگار کشیدن، عصبانیت و ….
  10. ایجاد درک متقابل بین شما، مراجعین، مشتریان، همکاران
  11. پیدا کردن روش‌های خلاق برای حل مسئله
  12. دست یابی به ابزارهای درونی مانند سخنرانی در جمع، افزایش صبر، پشتکار بیشتر و…
  13. از بین بردن ترس‌ها

توصیه ان ال پی به شما این است که به سیستم عصبی خود اعتماد کنید و مانند یک ابر کامپیوتر آن را برنامه‌ریزی کنید تا بیشترین بهره را از آن ببرید. NLP نه‌تنها شما را متحول خواهد کرد بلکه استعدادهای درونی شما را هم نمایان می‌کند تا به حداکثر موفقیت دست پیدا کنید.

الگوبرداری و مادلینگ در ان ال پی

و در آخر با سیستم الگوبرداری که در ان ال پی می‌آموزیم متوجه می‌شویم که هرکاری را در هر نقطه‌ای از دنیا شخصی انجام داده باشد ما هم می‌توانیم انجام دهیم به شرطی که بتوانیم به شیوه‌ای صحیح از سیستم ذهنی آن فرد الگوبرداری کنیم.

زیرا سیستم عصبی ما انسان‌ها مشابه یکدیگر کار می‌کند و همچنین می‌توانیم از موفقیت‌های گذشته خود الگوبرداری کنیم و آن‌ها را برای دستیابی به موفقیت‌های بیشتر بارها و بارها استفاده کنیم.

تأثیرگذارترین افراد بر NLP

  • ریچاردبندلر و جانگرایندر بنیان‌گذاران
  • میلتون اریکسون و ویرجینیا ساتیر مدل شوندگان
  • رابرت دیلتز پیشبرنده ان ال پی
  • آنتونی رابینز پیشبرنده ان ال پی

نویسنده: تحریریه چراغ سبز

منبع: چراغ سبز

ان ال پی یا توهمی از روانشناسی؟

این روزها کافیست تا گشت و گذاری در شبکه های مجازی ترتیب دهید؛ با انبوهی از مطالب یا تبلیغات در مورد قانون جذب، موفقیت، توسعه ی فردی و… مواجه خواهید شد.

سیل عظیمی از افراد که مدعی هستند در این زمینه جزو اساتید هستند اما… در میان این دسته از افراد عده ای هم هستند که از معلومات خوبی بهره مند بوده و می توان از مظهر آن ها دروس کاربردی را یاد گرفت. در بین این تبلیغات واژه ای وجود دارد که به علت تخصصی بودن آن کمتر مورد توجه افراد قرار می گیرد و آن چیزی نیست، جز واژه ی ان ال پی.

هر جا سخن از ان ال پی به میان می آید افراد به ترجمه ی تحت اللفظی آن یعنی برنامه ریزی عصبی کلامی کفایت کرده و به نوعی آن را گره می زنند به مفاهیمی همچون قانون جذب و تمرکز که کاملا اشتباه است. زیرا این واژه به صورت مستقل دارای معنی خاص و مشخصی می باشد.

منظور از برنامه ریزی عصبی کلامی این است که در این روش با استفاده از توانایی های ذاتی و استعدادهایی که در درون شما نهفته است، می توانید پاسخ بسیاری از سوالات را پیدا کرده و با استفاده از آن بر ضمیر ناخودآگاه خود اثر گذاشته و مسیر جدیدی را برای خلق موفقیت احداث کنید.

اینکه بخواهیم در یک مقاله کوتاه، معنا و مفهوم ان ال پی را توضیح دهیم عملا غیر ممکن است زیرا در اصل این مبحث نوعی متد درمانی است که توسط درمانگران عرصه سایکولوژی بنیان گذاری شده است.

به همین منظور عده ی زیادی از روانشناسان معتقدند که ان ال پی بین الگوهای موفق در رفتار با تجربه هایی که در ذهن نقش بسته اند در ارتباط بوده و از این طریق سبب می شود که ضمیر ناخودآگاه انسان در جهت ویژه ای عمل کرده و شخص را به تعالی رساند.

در این روش با بهره گیری از حواس، خصوصاَ بیان و کلام، نسبت به درک شخصی و اثرگذاری بر پیرامون عمل می شود. عمده ترین کاربردی که این روش دارد، توسعه ی فردی و دسترسی به موفقیت های بزرگ است که موجب شده تا روز به روز بر تعداد طرفداران آن افزوده شود.

عده ای از افراد با توجه به اتفاقات ناگواری که در طول زندگی برای آن ها رخ می دهد، ذهن و باورهای آنان دچار اختلالات و ناخالصی هایی می شود که رهایی از آن ها برایشان ممکن نیست؛ ان ال پی مناسب ترین روش برای این افراد است تا با تصفیه افکار و باورهای خود در مسیر پیشرفت قرار گیرند.

عدم انگیزه و نبود عدم شناخت استعدادهای درونی، از جمله عواملی است که انسان را از رشد و رسیدن به اهداف خود باز می دارد، در همین راستا استفاده از اصول ان ال پی روشی مناسب برای این افراد به حساب می آید.

اگر با دانش ان ال پی آشنایی ندارید باید این خبر بد را به شما بدهم که از جوامع تراز اول دنیا مانند اروپا و آمریکا عقب‌مانده‌اید. این دانش که از دهه 60خورشیدی توسط دکتر عیسی جلالی از سرزمین به‌اصطلاح آزادی یعنی آمریکا به کشور عزیزمان راه یافت، باعث تحولات عظیم فردی در کسانی شد که از آن استفاده کرده‌اند.

می‌توانیم بگوییم همان‌گونه که نظریه نسبیت آلبرت انیشتین پایه‌های مفاهیم دانش فیزیک را به لرزه درآورد هنگامی‌که دانش ان ال پی هم به دنیا معرفی شد پایه‌های علوم قبل از خود و تفکر بشری را لرزاند.
جالب‌توجه است در زمانه‌ای زندگی می‌کنیم که چنین دانش پیچیده‌ای توسط افرادی سودجو به‌صورت سخنرانی‌های انگیزشی و مفاهیمی بدیهی آموزش داده می‌شود. مثلاً می‌گویند نگویید خسته نباشید بگویید خدا قوت و نام این را ان ال پی می‌گذارند.

این در حالی است که این دانش پیچیده ریشه در مفاهیم عصب‌شناسی، روانشناسی، فیزیک کوانتوم، فلسفه، هیپنوتیزم، خانواده‌درمانی، فیزیولوژی جانوری و… دارد. می‌توان گفت بنیان‌گذاران اصلی ان ال پی یعنی ریچارد بندلر و جانگرایندر بیش از15علم کلیدی را باهم ترکیب کرده‌اند تا چنین دانش عمیقی را به جهانیان ارائه دادند.

کار اصلی ان ال پی و معنای آن

ان ال پی سرنام واژه‌های نورو لینگوییستیک پروگرامینگ( Neuro Linguistic Programming) است که در کشور ما ترجمه‌شده دانش برنامه‌ریزی عصبی کلامی. درست است که  Linguistic به معنای زبان یا کلام می‌باشد اما منظور بنیان‌گذاران این علم دانش زبان‌شناسی و فلسفه کلام است و نه زبان محاوره‌ای در کوچه و بازار. کار اصلی این دانش تغییر است. تغییر و برنامه‌ریزی سیستم عصبی و فکری شما توسط زبانشناسی.

بنابراین NLP از سه کلمه تشکیل‌شده است:

1_ Neuro به معنی عصب است و مربوط به مغز و شبکه اعصابی است که به مغز می‌روند. نورون‌ها یا سلول‌های عصبی توسط سیستم عصبی برای فرستادن، دریافت یا ذخیره اطلاعات به کار می‌روند. عصب‌شناسی در ان ال پی نه‌تنها فرایندهای فکری نامرئی بلکه واکنش‌های زیست‌شناختی مرئی ما را نسبت به نقطه‌نظرها و حوادث در برمی‌گیرد.

2_ Linguistic به معنی زبان‌شناختی و محتوی است و هر دو مفهوم را دربر می‌گیرد. همچنین این مفهوم نشان می‌دهد که ما برای تنظیم افکار و رفتار خود و نیز برقرار کردن ارتباط با دیگران از زبان استفاده می‌کنیم.

3_ Programming راهی است که از طریق آن ‌یک مفهوم یا سیگنال عصبی به اطلاعات قابل‌استفاده تبدیل می‌شود.مغز می‌تواند یک سیگنال یا پیام عصبی را هدایت کند، مرتب کند و آن را بر اساس تجربیات گذشته، تغییر دهد و یا برای تبدیل پیام عصبی به الگوهای تفکر و رفتارهایی که اساس تجربیات زندگی ما است، آن را با سایر تجربیات گذشته در مغز ارتباط دهد.

تفاوت قانون جذب و ان ال پی

این دو متد دارای تفاوت های اساسی و گسترده ای هستند که در ادامه به چند مورد آن اشاره می شود.

یکی از تفاوت ها این است که در قانون جذب گفته می شود همواره بر آبجکت ها و موضوعات مثبت فکر کنید. فکر کردن و تمرکز بر موارد منفی شما را از رسیدن به اهدافتان دور می کند.

حتی در قانون جذب گفته می شود اگر خواسته و هدف مثبتی هم در قالب کلمات منفی گفته شود، می تواند نتایج نامطلوبی را به دنبال داشته باشد. در صورتیکه ان ال پی می گوید هم نکات مثبت و هم نکات منفی، هر دو برای انسان سازنده و ضروری به حساب می آید.

NLP معتقد است که خصائص یا نکات منفی در وجود شما به نوعی موهبت است که شما بایستی طریقه ی صحیح نگاه کردن به آن را فرا گیرد. وگرنه همه چیز در وجود انسان خیر است و نیکی!

تفاوت دیگر اینکه در قانون جذب بیشتر به تفکر کردن و ارسال ارتعاش مثبت به کائنات پرداخته شده است که البته بسیار مفید و کارآمد است؛ اما این گفته ها می تواند تا حدودی شخص را از تلاش و انجام کارهای عملیاتی دور کند. NLP معتقد است که همه چیز در وجود افراد شکل می گیرد و این دقیقا خود شما هستید که می توانید به خودتان کمک کرده و موفقیت را برای خود به وجود آورید.

به زبان ساده‌تر می‌توانیم این‌گونه بیان کنیم که قانون جذب می‌گوید تفکر مثبت کنید تا خواسته‌تان از طرف کائنات به سمت شما هدایت شود اما ان ال پی می‌گوید تفکر هدفمند داشته باشید تا ذهن شما برنامه لازم را بپذیرد و ذهن برنامه پذیر خودتان شما را به سمت دلخواهتان هدایت کند.

منظور از توسعه فردی و تغییر چیست؟

اگر بر طبق نظریه زیگموند فروید پدر علم روانکاوی در نظر داشته باشیم که ذهن ما از دو بخش ضمیر آگاه و ضمیر ناخودآگاه تشکیل‌شده است و 97درصد اعمال ما ریشه در ناخودآگاه دارد، ان ال پی این ابزار را به شما می‌دهد که به آن 97درصد دسترسی پیدا کنید و بتوانید به‌سرعت خود را تغییر دهید.

اما در آن 97 درصد یعنی ناخودآگاه ما چه چیزهایی یافت می‌شود؟ باید به شما بگویم هر چیزی که به ذهنتان می‌رسد مانند خاطرات، ترس‌ها، باورها، مهارت‌ها، صفات اخلاقی و…همه و همه مربوط به ناخودآگاه ما هستند.

درواقع می‌توان گفت کلید دستیابی ما به خوشبختی، سعادت، ثروت، عشق، اهداف و… دسترسی به ناخودآگاه است.

این دانش عظیم که در سال 1972 میلادی پایه‌گذاری شد بعدها در کاخ سفید آمریکا، در ارتش آمریکا، در بسیاری از سازمان‌ها و شرکت‌های آمریکایی و اروپایی مانند خودروسازی فراری و… مورداستفاده قرار گرفت و تبدیل به یکی از پدیده‌های عصر حاضر شد.

NLP فرایندی است جهت از بین بردن الگوها، ذهنیت‌ها و رفتارهای نادرست و جایگزین کردن آن‌ها با الگوها، ذهنیت‌ها و رفتارهای تعالی‌بخش.

ان ال پی تشریح می‌کند ما چگونه فکر می‌کنیم و الگوهای رفتاری و احساسی ما چه موضوعاتی هستند.

NLP این پیام را به ما می‌دهد که ما مجموعه‌ای از آموخته‌هایمان هستیم و چنانچه آموخته‌های جدیدی بیاموزیم، تغییر خواهیم کرد. امروزه موفقیت، توسعه و پیشرفت در تمامی جنبه‌های زندگی آموختنی است.

یکی از مهمترین راهبردهای متد ان ال پی این است که با به وجود آمدن دیسیپلین در زندگی انسان، شخص در زمینه های فردی رشد محسوسی را خواهد داشت.

اینکه بسیاری از مربیان انگیزشی در دنیا عنوان می کنند که با توسعه ی فردی و ایجاد رفتارهای مثبت در زندگی می توانید به موفقیت برسید، منظور این است که با روش هایی نظیر NLP اقدام به حذف باورهای محدود کننده در ذهن پرداخته و سپس با بهره گیری از توانایی ها و استعدادهای درونی خود اقدام به پیشبرد امورات زندگی خود کنید.

اکثریت قریب به اتفاق افراد ثروتمند در دنیا، بر این باور هستند که همه چیز از ذهن انسان عاید می شود. زمانی که ذهن ثروتمندی داشته باشید، قطعا ثروت به سراغ شما آمده و زندگی تان تغییر خواهد کرد.

اما اگر باور به این موضوع داشته باشید که موفقیت برای دیگران است و شما هیچگاه نمی توانید همچون افراد موفق در دنیا، زندگی ایده آلی داشته باشید، یقینا موفقیتی را به دست نخواهید آورد!

از مهمترین اثرات ان ال پی در زندگی افراد استفاده کننده از این روش این است که تمامی باورهای محدود کننده ای که همچون زنجیر آن ها را اسیر کرده است را به کلی حذف کرده و در ذهن آن ها بذر امید و ایمان به خود را کاشته، تا آن ها بتوانند با اتکا به نیروی درونی خود به نتیجه ی قابل قبولی دست پیدا کنند.

جالب است بدانید که ان ال پی و افسردگی هم به نوعی متد درمانی محسوب می شود. معمولا افسردگی اغلب به خاطر بی هدفی در زندگی و چرخه ی یکنواخت در زندگی به وجود می آید. در همین راستا NLP با ایجاد هدف های مشخص در ذهن فرد می تواند او را از هرگونه سستی و کسلی نجات دهد.

اما کمی به تاریخچه این دانش تخصصی (NLP)  بپردازیم:

همان‌طور که گفته شد این دانش در سال 1972 توسط ریچارد بندلر و جانگرایندر پایه‌گذاری شد.ریچاردبندلر دانشمند برنامه‌نویس و ریاضی‌دان بود که برای عشق و علاقه خود زیر نظر پرفسور رابرت اسپیترز به بررسی روش کار ذهن می‌پرداخت.

جانگرایندر زبان‌شناس و استادیار دانشگاه کالیفرنیا و زیر نظر دانشمند زبان‌شناس قرن حاضر نوامچامسکی به تدریس می‌پرداخت. هردو این افراد در دوره زمانی خاصی به کلاس‌هایی از مکتب گشتالت می‌رفتند و به‌طور اتفاقی با یکدیگر آشنا شدند و تحقیقات خود را شروع کردند.

در ذهن ریچارد بندلر و جانگرایندر سوالی اساسی شکل گرفت و متوجه مشکل بزرگی در این نوع کلاس ها شدند. آن ها از خود پرسیدند ما چرا به این کلاس های میرویم(کلاس های روانشناسی و خودشناسی)؟ پاسخ ساده است. به این کلاس ها می رویم تا خوشحال و خوشبخت باشیم و همچنین به موفقیت های زیادی دست یابیم.

اما مشکل بزرگی که آنها متوجهش شدند این بود که تا زمانی که در کلاس حضور دارند حس و حال خوب و مثبتی در آن ها جریان دارد. حتی گاها تا 3 الی 4 روز بعد هم این روحیه مثبت در آن ها جاریست اما با گذشت مدت بسیار کمی به روحیه معمول خود برمی گردند و انگار نه انگار آموزشی دیده اند.

مانند سخنرانی های انگیزشی که در آن ها مدرس دست میزند و به شما می گوید شما خوشبختید، شما سعادتمندید، شما موفقید و… حالا خود را تشویق کنید. شما در آن کلاس شاد هستید اما مشکل اینجاست فردای آن روز که از خواب بیدار می شوید دوباره حالات منفی افسردگی و عصبیت در شما پدیدار می شود.

ریچارد بندلر می گوید: متوجه شدم که این نوع آموزش ها فرقی با ماده مخدر و یا مشروبات الکی ندارند. زیرا شما با مصرف آن ها هم مدتی احساسی شادی می کنید اما فردای آن روز همان حس و حال غمگین را دارید.

بندلر و گرایندر تصمیم گرفتند علمی را پایه گذاری کنند که افراد را تغییر دهد و آن تغییر به صورت ثابت در افراد ماندگار شود. یعنی اگر در شخص حسی ایجاد کردیم که برای موفقیت تلاش کند و انگیزه داشته باشد، این روحیه مثبت و انگیزش در شخص به صورتی ماندگار باشد که پس از چند روز یا چند ساعت انگیزه شخص کم نشود.

آن ها متوجه شدند اگر ما بتوانیم فکر افراد را وادار کنیم تا در مجرای عصبی جدیدی حرکت کند، تغییر ثابت و دائم ایجاد می شود.

به زبان خودمانی ما فکر میکنیم و این فکر در یک مجرای عصبی حرکت می کند. مانند آبی درون لوله. اگر ما این فکر را برداریم و در یک مجرای عصبی جدیدی قرار دهیم شما دیگر نمی توانید به تفکر قبلی خود بازگردید. مانند آبی که در انشعاب جدیدی جاری شده است.

اگر در تاریخ می بینیم یک مستخدم، یک نظافتچی و کارگر ساختمان به یکباره تبدیل به فیلسوف می شوند در عمق مجراهای عصبی و نوع تفکر آن ها تغییرات عظیمی رخ داده است.

بنابراین می توانیم نتیجه بگیریم که مثبت نگری و اینکه جلوی آینه بایستیم و بگوییم من خوشبختم و من سالم هستم روحیه خوبی در آن لحظه در ما ایجاد می کند، اما اگر می خواهیم تغییرات عظیمی در زندگی ما ایجاد شود و به تحول فردی دستیابیم باید شیوه تغییر مجراهای عصبی تفکر را فرا بگیریم.

دانش برنامه ریزی عصبی کلامی

در آن زمان دو دانشمند مشهور در حوزه روانشناسی وجود داشتند که بهترین‌های کار خود بودند. خانم ویرجینیا ساتیر بهترین خانواده درمانگر دوران خود و جناب میلتون اریکسون بهترین هیپنوتیزر زمان خود.

شهرت اصلی خانم ساتیر و دکتر اریکسون به‌این‌علت بود که آن‌ها بدون داشتن دانشی در زمینه اعصاب در کمترین زمان ممکن مراجعین خود را درمان می‌کردند و به گونه ای فرد را تغییر می دادند که دیگر به حالات قبلی خود بازنگردد.

بنابراین ریچارد بندلر و جانگرایندر شروع به بررسی روش آن‌ها کردند و متوجه شدند که روش درمانی هر دو تا حدود بسیار زیادی مشابه یکدیگر است. پس از تحقیق و طبقه‌بندی شیوه درمانی آن‌ها، تحقیقاتشان را در اختیار گروهی روانشناس قرار دادند و مشاهده کردند، این روانشناسان بسیار بیشتر از قبل در مواجه با بیماران خود نتیجه می‌گیرند.

این اقدامات شروعی بود برای کشفیات بیشتر ریچارد بندلر و جانگرایندر در اشتراکات انسان‌های موفق دنیا درزمینه های دیگر.

پایه های اصلی ان ال پی

ان ال پی از دو بخش اصلی تشکل شده است. علوم اطلاعاتی و برنامه ریزی کامپیوتر که مهندسی ذهن را در برمی گیرد، بررسی و مدل سازی از نوع تفکر افراد موفق دنیا.

بخش اول می گوید مغز شما مانند یک کامپیوتر برنامه می گیرد و بخش دوم به این می پردازد که ما چگونه می توانیم نوع تفکر و کارکرد مجراهای عصبی ذهن انسان های موفق دنیا را در ذهن شما کپی کنیم.

NLP می گوید ما در ذهن خود یک کامپیوتر بزرگ داریم که برنامه پذیر است و این برنامه را بدون این که در حوزه آگاهی ما باشد اجرا می کند. قطعا برای شما هم پش آماده است که هنگام رانندگی به یکباره به خود می آیید و متوجه می شوید بدون اینکه حواستان باشد چند دقیقه ای مشغول رانندگی بوده اید. آن چند دقیقه که شما حواستان نبوده است چه کسی ماشین را هدایت کرده است؟

و یا قطعا برایتان پیش آمده که ساعت خود را برای زنگ خوردن در 6 صبح تنظیم کرده اید و به خواب رفته اید. اما در هنگامی که مشغول دیدن خواب هفت پادشاهی هستید به یکباره از خواب می پرید و می بینید ساعت 5:59 دقیقه است. یک دقیقه مانده به اینکه ساعت شما زنگ بخورد. شما که خواب هستید. پس چه کسی شما را بیدار میکند؟

متخصصان ان ال پی پاسخ می دهند همان کامپیوتر. این کامپیوتر بزرگ برنامه می گیرد و بدون اینکه شما متوجه شوید آن را اجرا می کند. رخداد ها تابع قوانین هستند.

به زبان خودمانی ان ال پی می گوید ما باید برنامه هایی به این کامپیوتر عظیم بدهیم که ارزش و اعتبار ما را هرروز مانند قیمت دلار بالا ببرد. زیرا دقیقا همین کامپیوتر است که تعیین می کند شما با چه کسی ازدواج کنید.

تعیین می کند چقدر پول در حساب بانکیتان باشد. تعیین می کند سطح اجتماعی شما کجا باشد و حتی طول عمر و سلامتی شما نیز در دست این کامپیوتر است.

بنابر این NLP با روش ها و تکنیک هایی که ارائه می دهد، بستری فراهم می سازد تا ما بتوانیم بهترین برنامه های ممکن را به کامپیوتر مغزی خود بدهیم.

بخش دوم (الگوبرداری و مادلینگ در ان ال پی)

با سیستم الگوبرداری که در ان ال پی می‌آموزیم متوجه می‌شویم که هرکاری را در هر نقطه‌ای از دنیا شخصی انجام داده باشد ما هم می‌توانیم انجام دهیم به شرطی که بتوانیم به شیوه‌ای صحیح از سیستم ذهنی آن فرد الگوبرداری کنیم زیرا سیستم عصبی ما انسان‌ها مشابه یکدیگر کار می‌کند و همچنین می‌توانیم از موفقیت‌های گذشته خود الگوبرداری کنیم و آن‌ها را برای دستیابی به موفقیت‌های بیشتر بارها و بارها استفاده کنیم.

برای اینکه متوجه شویم شخص موفق مورد نظرمان از چه سیستم ذهنی استفاده کرده است ان ال پی متدی را ارائه می دهد به نام مدل توته (tote) یا مدل راما که به ما کمک می کند به درک کاملی از آن چه در ذهن شخص گذشته است برسیم.

در NLP روش کار ذهن و مغز در اولویت امور قرار دارند. در همین راستا این دانش مهندسی ذهن مجموعه ای را به نام پیشفرض ها ارائه می دهد.

پیشفرض ها در ان ال پی

پس از تحقیقات بسیار بر ذهن افراد موفق دنیا بنیانگذاران ان ال پی متوجه شدند که این افراد موفق به طور ناخودآگاه در ذهن خود مجموعه قوانین و باورهایی را نهادینه کرده اند.

درواقع آن ها باور ها و برنامه های قوی به کامپیوتر ذهن خود داده بودند که در نتیجه خروجی این برنامه ها الگوهای رفتاری بسیار متفاوتی از افراد شکست خورده بود.

بنابراین آن ها این برنامه ها را قوانین اساسی و پیشفرض های اصلی دانش خود قرار دادند تا هر دانشجوی تغییری را به سمت الگوهای متعالی و تصمیمات درست و آگاهانه در زندگی هدایت سازند.

اولین پیشفرض NLP این است که چیزی به نام شکست وجود ندارد.

هر اتفاقی در دنیایمان رخ می دهد نتیجه اعمال خودمان است. برای موفقیت باید بدانیم که ما محور هستیم و تمام اتفاقات نتیجه است. هنگامی که ما در زمینه روابط زناشویی مطالعه نمی کنیم و مشاوره نمی گیریم مجبور به طلاق می شویم.

سپس پیش خود می گوییم شکست عشقی خورده ام. نه این شکست نیست این نتیجه بی سوادی خود ماست.

هنگامی که حساب بانکی مان خالی می شود می گوییم شکست خورده ایم. نه این شکست نیست این نتیجه بیسوادی مالی ماست.

دانش آموزی که درس نمی خواند مردود می شود. او شکست نخورده است بلکه نتیجه کار خود را گرفته است.

آنتنونی رابینز می گوید: ما در بازی گاهی برنده می شویم و گاهی چیز جدیدی یاد می گیریم.

پیشفرض دوم بیان می کند گذشته هیچ ربطی به حال و آینده شما ندارد.

مهم نیست که شما قبلا چندبار تلاش کرده اید. مهم این است که حالا چه می کنید. گذشته شما از حال جداست و حال و آینده به یکدیگر چسبیده اند. موفقیت شما در گرو این است که چقدر از زمان حال استفاده می کنید. آینه ماشین را گذاشته اند که هر از گاهی به آن نگاه کنیم، نه اینکه با آن رانندگی کنیم.

سومین پیشفرض NLP به ما میگوید انسان ناتوان وجود ندارد.

آدمی خود ناتوان نیست، بلکه فقط احساس ناتوانی می کند. درواقع حالت های ذهنی ناتوانی در انسان به وجود می آید. یکی از دام هایی که ما انسان ها در آن گرفتار می شویم کمال گرایی است.

کمال گرایی یک بیماریست که منجر به احساس شکست می شود. به عنوان مثال وقتی می گوییم یا 20 یا هیچی دچار کمال گرایی شده ایم که موجب شکست می شود. ما باید کمال طلبی را جایگزین کمال گرایی کنیم.

کمال طلبی احساسی است که در موفقیت روز افزون ما موثر است. به عنوان مثال این طرز فکر که تلاش می کنم هر روز بهتر از دیروز شوم، طرز فکری کمال طلبانه است که با انتظار کم منجر به موفقیت روز افزون می شود.

می توانیم در هنگام بروز خطا از خود سه سوال کنیم تا احساس بهتری پیدا کنیم:

  1. کسی در دنیا وجود دارد که همه کار هارا کامل و درست انجام دهد؟
  2. چرا همیشه از خودم توقع دارم کارهارا درست انجام دهم؟
  3. من هم به عنوان یک انسان میتوانم کاری را اشتباه انجام دهم؟

پیشفرض چهارم: جسم و ذهن بریکدیگر اثر می گذارند.

ان ال پی می گوید هنگاهی که هدفی تعیین می کنید باید به گونه ای راه برید که انگار به آن هدف رسیده اید. به گونه ای رفتار کنید که آن هدف اتفاق افتاده است.

تحقیقات نشان می دهد هنگامی که شما حالت فیزیکی بدن خود را مانند افراد موفق می کنید میزان ترشح تستسترون در شما به شدت افزایش می یابد و باعث قدرت و شادابی شما می شود. همین فرایند موجب افزایش عملکرد مغز تا 75 درصد می شود.

همچنین تحقیقات نشان می دهد اگر شما حالت فیزیکی بدن خود را مانند فردی شکست خورده کنید و مانند یک آدم بی حوصله راه بروید دقیقا افت تستسرون پیدا می کنید و مغزتان علائم افسردگی از خود بروز میدهد.

دامنه پیشفرض های ان ال پی به همین جا ختم نمی شود و بسیار گسترده است. باهم به صورت خلاصه به تعدادی از آن ها می پردازیم:

  • ما بر اساس نقشه ذهنی خودمان واکنش نشان می دهیم.
  • ما بهترین گزینه قابل دسترسی را انتخاب می کنیم.
  • کسی که بیشترین انعطاف را در یک سیستم دارد بیشترین و بهترین کنترل را روی آن سیستم دارد.
  • شما همه توانایی های مورد نیاز را در خود دارید.
  • در پشت هر رفتاری یک نیت مثبت وجود دارد.
  • برای هر مشکلی راه حلی وجود دارد.
  • اگر همیشه کارهایی را که قبلا انجام می دادید انجام بدهید به همان نتایج قبلی می رسید.
  • اگر کسی می تواند پس شما هم می توانید.

من به شما می گویم این پیشفرض ها دروغ است. اما دروغ هایی که وقتی باورشان می کنید زندگی تان متحول می شود.

ارتباط موثر در ان ال پی (رپورت)

NLP می گوید اگر می خواهید موفق شوید باید با دو منبع قدرت ارتباط برقرار کنید. اول با مغز خود ارتباط با خویشتن (رپورت یور سلف) دوم ارتباط با دیگران. رپورت ارتباطی است که از حد معمول فراتر میرود. ارتباطی که بسیار موثر است.

یکی دیگر از پیشفرض های اصلی ان ال پی این است که ما نمی توانیم ارتباط برقرار نکنیم. حتی وقتی ساکت هستید و با کسی ارتباط کلامی برقرار نمی کنید در حال ارتباط گیری هستید. ما بخش زیادی از ارتباطمان، ارتباط با خود است؛ گفت و گویی درونی.

اریک فروم و بسیاری از محققین بزرگ دنیا معتقدند بسیاری از ناکامی های انسان از عدم توانایی و نداشتن دانش در ساختن ارتباط موثر است.

اگر می خواهیم موفق شویم قبل از هرچیزی باید با خودمان ارتباط خوب درست کنیم. مگر من خودم مشکلی دارم؟ همه ما با خودمان مشکل داریم. فرض کنید من با صحبت کردن شما را متقاعد می سازم که تصمیم بگیرید قهرمان المپیک شوید.

3 روز تمرین می کنید و روز چهارم ندایی در درون شما می گوید: ول کن بابا برو استراحت کن! نه تو نمی تونی موفق بشی! مانند این است که ما دوتا شده ایم و یا به اصطلاح  دو دل می شویم.

مولانا می گوید ما 900 من در درون خود داریم. (آن منه تو 900 تو است.) 900 من در درونمان وجود دارد که با یکدیگر تفاهمی ندارند. اما ما باید آن ها را در یک راستا قرار دهیم.

اگر یک مهتابی 100 سال روشن باشد و نور دهد اثری از خود برجای نمی گذارد. اما اگر همین نور مهتابی را بتوانیم در یک نقطه متمرکز کنیم به لیزر تبدیل می شود. آن وقت است که شما می توانید با فشردن یک دکمه سازه عظیمی را ذوب کنید. قدرت ما نیز باید در یک نقطه جمع شده و در یک راستا قرار گیرد.

گفتیم که پایه دیگر رپورت ارتباط با دیگران است. ان ال پی بر روی این ارتباط بسیار کار می کند تا آن را به نحو موثری انجام دهیم. ارتباط با دیگران شامل مهارت های ارتباطی در کار، زندگی، عشق و… می شود.

همچنین طرز فکر نفر مقابل مان بسیار بررسی می شود که این شامل روش کار ذهن است. زیرا NLP معتقد است برای موفقیت نیازمند یادگیری روش کار ذهن هستیم و اگر آن را ندانیم متکی به شانس و اقبال به زندگی خود ادامه می دهیم و نه بر اساس اصول و برنامه ریزی.

اگر شیرینی پز هستید و یا خیاط، روانپزشک هستید و یا دندانپزشک، استاد دانشگاه هستید و یا مکانیک، اگر بدانید در ذهن مشتری شما چه چیزی می گذرد چیزی را به او ارائه می دهید که برایش وجد آور باشد. و مردم برای خدمات خوب پول خوبی می دهند.

افسردگی و رفع خاطرات بد در ان ال پی

ان ال پی افسردگی و خاطرات بد را مانند دستبند هایی می داند که دست و پای شما را بستند و اجازه حرکت به شما نمی دهند. بنابراین باید آن هارا باز کنیم زیرا می توانند تاثیرات بسیار مخربی بر موفقیت ما داشته باشند.

اگر شما به طور مداوم درگیری های ذهنی، افسردگی و درگیری با خاطرات بد داشته باشید و افکار برروی دوشتان سنگینی کند، تبدیل به موجودات عصبی می شوید که نه تنها محبوبیتی در اجتماع و خانواده نخواهید داشت بلکه به هزاران درد عصبی دچار می شوید که زندگی شما را نابود خواهند کرد. به همین علت در شروع یادگیری NLP قبل از هر چیزی بر رفع خاطرات بد شما کار می شود.

بیوریتم در NLP

حتما متوجه شده اید که گاهی از خواب بیدار می شوید کسل هستید، اعصابتان خورد، بی حوصله هستید و دوست دارید داد بزنید. حتی صدای زنگ تلفن شما را عصبی می کند. در این حالت می گوییم شخص از بیوریتم خود خارج است.

اما گاهی اوقات صبح که از خواب بیدار می شوید خوشحال هستید، شاد هستید و با خانواده و یا همکاران خود بگو بخند می کنید. در این حالت می گوییم در بیوریتم خود قرار دارید.

یک ورزشکار هنگامی که در بیوریتم خود قرار دارد بهترین نتایج را می گیرد، اما خارج از بیورتم خود خراب می کند. یک کارمند وقتی در بیوریتم خود است با مردم به خوبی برخورد میکند و باعث جذب مشتری می شود اما وقتی از بیوریتم خارج است با مردم برخورد مناسبی ندارد.

اگر می خواهید دانشمند شوید و یا قهرمان ورزشی دنیا، بهترین هنرپیشه و یا میلیاردی بزرگ باید همیشه در بیوریتم خود باشید.

شرقی ها بیوریتم را حاصل متابولیسم بدن می دانند و می گویند سوخت و سازی در بدن رخ می دهد که مربوط به سن و سال ما می شود. اما ان ال پی گستاخانه این فرضیه را رد می کند و می گوید همه چیز بستگی به فرایند های ذهنی ما دارد. ما در ذهنمان لحظه ای می توانیم وارد بیوریتم مناسب خود شویم و یا از آن خارج شویم. متاسفانه قالب ما در طول روز از بیوریتم خود خارج هستیم.

خود انگیزگی در ان ال پی (سلف موتیویشن)

همانطور که در تاریخچه NLP خواندیم، متوجه شدیم که ریچارد بندلر و جانگرایندر به این نتیجه رسیدند که روشی را ابداع کنند که افراد خودشان در خود انگیزه لازم را ایجاد کنند و نیاز نداشته باشند نفر دیگری در آن ها انگیزه ایجاد کند. زیرا وقتی نیاز داشته باشید شخص دیگری در شما انگیزه ایجاد کند همان شخص نیز میتواند انگیزه شما را بکشد.

اما بهترین کار این است که شما بی نیاز از هر انسانی برنامه خود را بریزید و لازم نیست به کسی بگویید. بگذارید اطرافیانتان با دیدن پیشرفت شما شکه شوند. ما باید بتوانیم خودمان در خودمان انگیزه لازم را ایجاد کنیم زیرا انگیزه سوخت موتور انسانی محسوب می شود.

ارتباط ان ال پی و هیپنوتیزم

بسیاری از مردم این سوال را می پرسند که آیا ان ال پی همان هیپنوتیزم است؟ پاسخ این است که این سوال از بنیان اشتباه است. هیپنوتیزم نوعی خلسه است که با قرار دادن فرد در فرکانس مغزی خاصی در حالتی مانند خواب و با استفاده از تلقین به ناخودآگاه وی دسترسی پیدا می کند.

این عمل باید به صورت مکرر و معمولا طی چندین جلسه روان درمانی و هیپنوتراپی صورت گیرد تا تغییرات لازم و یا درمان حاصل گردد. این درحالیست که تغییراتی که NLP از آن نام می برد در بیداری و بدون نیاز به چندین جلسه درمان انجام می شود و ان ال پی در کوتاه ترین زمان ممکن راه دسترسی به ناخودآگاه را فراهم می سازد.

بنابراین سوال درست این است که آیا ان ال پی برگرفته از هیپنوتیزم است؟ پاسخ مثبت است. قطعا NLP بی تاثیر از هیپنوتیزم نیست و چندین تکنیک ان ال پی خلاصه و چکیده متد های هیپنوتراپی می باشند.

برای آشنایی بیشتر با هیپنوتیزم اینجا کلیک کنید.

کوچینگ در ان ال پی

متاسفانه طی سالیان اخیر شاهد این هستیم که تعداد بسیاری از افراد سودجو نام خود را کوچ گذاشته و به کوچینگ می پردازند و در این راه از نام NLP هم سو استفاده های بی شماری می کنند. تکنیک های سطحی رواشناسی قرون وسطایی را به نام ان ال پی در مغز مخاطب می گنجانند و کسب درآمد می کنند.

اما واقعا کوچینگ چیست؟

کلمه کوچ به معنای مربی است. کوچ در ان ال پی کسی است که با بررسی ها و تحقیقات بسیار وضعیت مطلوب یک فرد و یا یک سازمان را ترسیم کرده و آن فرد یا سازمان را از وضعیت کنونی به وضعیت مطلوب هدایت کند. بنابراین کوچینگ NLP کاملا با مواردی مانند قانون جذب و سخنرانی های انگیزشی متفاوت است.

سوال : آیا کوچینگ مشاوره است؟

پاسخ : خیر کوچینگ یک رشته کاملا جداگانه از مشاوره و یا روانشناسی است.

کوچ تا به یک حدی از دانش و تجربه نرسیده باشد حق کوچ کردن کسی را ندارد و باید حتما خودش در زمینه ای که می خواهد کوچ کند تجربه و دست آورد داشته باشد. کوچ دست فرد را می گیرد و از نقطه ای به نقطه دیگر می رساند. تا وقتی که خود کوچ تغییر را تجربه نکرده باشد اجازه کوچینگ ندارد.

نکته مهم در درک ان ال پی

میتوانیم بگوییم ان ال پی نه تنها علم تغییر الگوهای فکری احساس و رفتاریست بلکه یک سیستم درمانی بر اساس خود آگاهی و ارتباط موثر است که عمدتا با الگوهای مختلف رفتاری و تجربه های ذهنی نهفته در آن ارتباط دارد.

در بحث برنامه ریزی ذهن و اعصاب ضمیر خودآگاه ما یک تعیین کننده هدف است و ناخودآگاه ما گیرنده اصلی آن هدف.

به کمک NLP می توانیم …

به کمک NLP می‌توانیم سریع‌تر و به نحوی مؤثرتر از قبل به اهداف شخصی خود دست یابیم. با بهره‌گیری از تکنیک‌های توانمند این روش به‌عنوان ‌مثال  درزمینهٔ برقراری ارتباط با دیگران، روابط نزدیک و صمیمی با سایر افراد برقرار می‌کنیم.

برای دستیابی به این مقصود منابع ذهنی (سیستم عصبی) خود را که قبلاً هرگز از وجود آن آگاه نبودیم به کار می‌گیریم و خواهیم آموخت چگونه به شیوه‌ای بسیار خاص از عنصر کلامی برای دستیابی به اهدافمان بهره‌مند شویم.

یا مثلاً می‌آموزیم که چطور وضعیت ذهنی خویش را به مهار خود درآوریم و به چه ترتیب باورها و ارزش‌های پذیرفته‌شده خود را طوری تغییر دهیم که به نتایج دلخواه مان برسیم.(برنامه‌ریزی عصبی)

این درجه از تسلط بر خویشتن به ما اعتماد به ‌نفسی می‌بخشد که موجب ارتقای عزت‌نفس ما می‌شود و منافع دیگری در رسیدن به موفقیت‌های متوالی در اختیار ما قرار می‌ دهد.

تکنیک های عملی و نه فقط دانستن

نکته مهم این است که اصول و تکنیک‌های ان ال پی به ما این توانایی را می‌ دهد که به شیوه‌ای خلاق و پرمایه با موقعیت‌های دشوار دست‌ و پنجه نرم کنیم. همچنین در NLP بیشتر بر عمل کردن تأکید می‌شود تا دانستن. بسیاری از هنرجویان این دانش، وقتی به درک آن موفق می‌شوند که عملاً آن را به کار می‌بندند.

پس از استفاده از این دانش بسیاری از افراد تغییر و تحولات فردی عمده‌ای را در خود تجربه و حس می‌کنند و همین تغییرات درون‌مایه تحول در شرایط موجود قرار می‌گیرد. به‌طور خلاصه درک ان ال پی و عمل کردن به آن در موارد زیر به ما یاری می‌دهد.

13 کمک اصلی ان ال پی در زندگی

  1. برقراری روابط مؤثر و پایدار با دیگران
  2. افزایش مهارت متقاعدسازی افراد
  3. به دست آوردن یک نگرش ذهنی سازنده و مفید در زندگی
  4. افزایش عزت‌نفس و اعتمادبه‌نفس برای انجام کارهای بزرگ
  5. غلبه بر خاطرات و تجربیات بد گذشته
  6. تمرکز و یافتن اهداف، هدایت انرژی درونی خود به‌سوی دستیابی به اهداف و همچنین برنامه‌ریزی ضمیر ناخودآگاه برای رسیدن به هدف‌هایی مانند موفقیت در کار، کسب ثروت بیشتر، موفقیت در تحصیل و…
  7. کنترل احساسات، رفع احساس‌های منفی و بروز شادی درونی
  8. همسو کردن ارزش‌ها و باورهای خویش برای دست یابی به خواسته‌هایمان
  9. ترک عادت‌های نامطلوب مانند پرخوری، سیگار کشیدن، عصبانیت و ….
  10. ایجاد درک متقابل بین شما، مراجعین، مشتریان، همکاران
  11. پیدا کردن روش‌های خلاق برای حل مسئله
  12. دست یابی به ابزارهای درونی مانند سخنرانی در جمع، افزایش صبر، پشتکار بیشتر و…
  13. از بین بردن ترس‌ها

توصیه ان ال پی به شما این است که به سیستم عصبی خود اعتماد کنید و مانند یک ابر کامپیوتر آن را برنامه‌ریزی کنید تا بیشترین بهره را از آن ببرید. NLP نه‌تنها شما را متحول خواهد کرد بلکه استعدادهای درونی شما را هم نمایان می‌کند تا به حداکثر موفقیت دست پیدا کنید.

الگوبرداری و مادلینگ در ان ال پی

و در آخر با سیستم الگوبرداری که در ان ال پی می‌آموزیم متوجه می‌شویم که هرکاری را در هر نقطه‌ای از دنیا شخصی انجام داده باشد ما هم می‌توانیم انجام دهیم به شرطی که بتوانیم به شیوه‌ای صحیح از سیستم ذهنی آن فرد الگوبرداری کنیم.

زیرا سیستم عصبی ما انسان‌ها مشابه یکدیگر کار می‌کند و همچنین می‌توانیم از موفقیت‌های گذشته خود الگوبرداری کنیم و آن‌ها را برای دستیابی به موفقیت‌های بیشتر بارها و بارها استفاده کنیم.

تأثیرگذارترین افراد بر NLP

  • ریچاردبندلر و جانگرایندر بنیان‌گذاران
  • میلتون اریکسون و ویرجینیا ساتیر مدل شوندگان
  • رابرت دیلتز پیشبرنده ان ال پی
  • آنتونی رابینز پیشبرنده ان ال پی

نویسنده: تحریریه چراغ سبز

منبع: چراغ سبز

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا